Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Lev
Âvand n. آوند: دلیل; حجت; برهان واضح; بینات reason; sake; argument Grund; Beweis; Beweisgrund raison; preuve Dehxodâ آفتاب آمد آوند آفتاب!
~مهربد

برای خوشاهنگی چامه باید گفت:
آفتاب آمد اَوَندِ آفتاب
فَرنُد ار خواهی٬ ز تاب اش رخ متاب
~مزدک
1.0
Tavand n. توند: پتنسیال potential Potenzial potentiel p tavand ⚕Heydari   1.0
Šavand n. شوند: علت‌ و سبب; باعث cause [f.] Ursache - _Dehxodâ Ϣiki-En Ϣiki-De ϢDict-Pâ Ϣiki-Pâ   0
Bovande z. n. بونده: موجود; آفریده being Sein étant     1.0
Tavandi n. توندی: پتنسیال داشتن potentiality Möglichkeit potentialité ⚕Heydari Ϣiki-En   1.0
Arvand n. اروند: تند و چالاک

اروند: دلاور
swift

valiant
-

-
-

-
MacKenzie Ϣiki-En ϢDict-Pâ Ϣiki-Pâ _Dehxodâ

MacKenzie Ϣiki-En ϢDict-Pâ Ϣiki-Pâ _Dehxodâ
  1.0
Hâvand z. هاوند: شبیه similar; alike ähnlich similaire; semblable MacKenzie Ϣiki-En Ϣiki-En Ϣiki-De   1.0
Pâvand n. پاوند: محدودیت; اجبار; قید و بند constraint Zwang contrainte ⚕Heydari Ϣiki-En   1.0
Xâvand n. خاوند: صاحب; ملک‌دار possessor Besitzer possesseur Ϣiki-En ϢDict-Pâ _Dehxodâ Dehxodâ   1.0
Âbvand n. آبوند: ظرف container; dish - - Ϣiki-En Ϣiki-En ϢDict-Pâ _Dehxodâ   1.0
Dehvand n. دهوند: رعیت peasant - - Ϣiki-En   1.0
Hamvand n. هموند: عضو member Mitglied membre Ϣiki-En _Dehxodâ Mazdak i Bâmdâd   1.0
 v. آ: میانوند - - - Ϣiki-Pâ   0
Dâvande z. n. داونده: مدعی claimer - claimer _Dehxodâ   1.0
Xâvandi n. خاوندی: مالکیت ownership; possession Eigentum; Besitz - Ϣiki-En Ϣiki-En Ϣiki-De Ϣiki-De _Dehxodâ Dehxodâ   1.0
Hamvandi n. هموندی: عضویت membership Mitgliedschaft adhésion Ϣiki-En Mazdak i Bâmdâd   1.0
Parvande n. پرونده: فایل file Datei fichier     0.0
Šenavande z. n. شنونده: مستمع listener Hörer auditeur Dehxodâ   0.0
Dâdvand z. دادوند: مشروع legitimate legitim légitime Ϣiki-En Ϣiki-De _Dehxodâ Mazdak i Bâmdâd   1.0
Hâmvand z. هاموند: قابل فهم عوام; برای عوام exoteric exoteric exotérique Mehrbod i Vâraste وند پسوند وابستگی‌ست همچون شهروند, در اینجا آنچه برای همگان و مردم‌دریاب باشد. ~مهربد 1.0
Pârvand n. پاروند: فراکسیون fraction Fraktion fraction Mazdak i Bâmdâd فراکسیون ( مجلس و ..) = پاروند. [pârevand ]
پار (پاره=part) + وَند(member)

~مزدک
1.0
Târvand n. تاروند: لینک; اتصال اینترنتی link; weblink Link; Weblink lien; lien web Mehrbod i Vâraste تاروند همچون پیوند, ولی از جنس تار. در کنار این واژه داریم:
تارخوان = browser
تارگردان = webmaster, administrator
تارنما = website
...
~ مهربد
1.0
Hamâvand z. هماوند: مرتبط relative bezüglich relatif Mazdak i Bâmdâd   1.0
Namâvand n. نماوند: مصداق instance Beispiel exemple Mazdak i Bâmdâd نماوند [nomâvand/namâvand] =Instance
سیب نماوندی از میوه است
Class --> Instance
----
(نمونه= example)

~Mazdak
1.0
Pasâvand n. پساوند: قافیه rhyme Reim rime Ϣiki-En Ϣiki-De ϢDict-Pâ _Dehxodâ   1.0
Porâvand n. پرآوند: - complex Komplex complexe Mazdak i Bâmdâd از دیدگاه دستوری واژه ی «پیچیده» جایگاه کارگیر( مفعولی) را دارد و از بن گذشته درست شده و میشود همتای دستوری
complicated
دانست.
از دید چمیک هم پیچیده را میتوان برابر دشوار (از دید گرهمندی) شمرد که چم مهادین
complicated
میباشد.
ولی
comlex
تنها به پیچیدگی از دید شمار بالای بخشهای سازنده یک سامانه گفته میشود و به بایستگی دشواری را نمیرساند و در پارسی میشود به آن گفت:
پُرآوند
این یک سامانه ی پراوند است
این یک پرسمان پیچیده است

~ Mazdak
1.0
Hamravand   همروند: متوازی; موازی concurrent; parallel gleichzeitig; parallel concurrent; parallèle     1.0
Xeradvand z. n. خردوند: عقلی sound; rational - sonner; rationnel Ϣiki-En Ϣiki-En Mazdak i Bâmdâd   1.0
Vandvâže n. وندواژه: کلمه رابط copula Kopula copule Mehrbod i Vâraste   1.0
Vandnegâr n. وندنگار: گراف graph Graph - Mazdak i Bâmdâd وند همان بند و از بستن میاید و اندام یا پیوند ارگانیک را میرساند. برای نمونه در نام تیره های ایرانی، مانند کارن-وند، ( مانند مازیار کارن-وند) یا هم اکنون در نام خاندان های لر و کرد و .. مانند پولادوند و اینها دیده میشود. در واژه های پسوند و پیشوند همان عضو هایی از واژه را میرساند که در پس یا پیش میایند. در نگره گردآیه ها ( مجموعه ها) هم فرایافتی بنام عضو یا همان وند/هموند را داریم و از آنجایی که گراف از پیوند میان هموند های یک گردایه سخن میگوید، میتوان آنرا نگاره ی ویژه ای که گویای وابستگی این وندهاست دانست و کوتاه سخن، بدان وندنگاره گفت.

~مزدک
1.0
Vandâvand z. b. n. ونداوند: ویژگی‌ای که به چسبندگیِ بسیار بالای وند‌ها (پیشوند, میانوند, ..) در زبان اشاره میکند. agglutinative agglutinierend agglutinant Ϣiki-En Ϣiki-De Mehrbod i Vâraste   1.0
Šavandidan -> šavand k. شوندیدن: علت و سبب چیزی شدن; باعث شدن to cause verursachen - _Dehxodâ Ϣiki-En Mehrbod i Vâraste   1.0
Tavandestan -> tavand k. توندستن: پتانسیل بخشیدن to potentialize potentialisieren potentialiser Mehrbod i Vâraste   1.0
Borundâd n. برونداد: خروجی output Ausgabe sortie   درونداد و برونداد خوب به نگر میرسند بویژه اینکه واژه ی داد در پایان، فرایافت داده را هم به یاد می اندازد.
~مزدک
1.0
Darundâd n. درونداد: ورودی

درونداد: ورودی
input

entrance
Eingabe

Eingang
donnée

-


Bamdad Khoshghadami
درونداد و برونداد خوب به نگر میرسند بویژه اینکه واژه ی داد در پایان، فرایافت داده را هم به یاد می اندازد.
~مزدک
1.0
Dâdvandi n. دادوندی: مشروعیت legitimacy Legitimität légitimité Mazdak i Bâmdâd   1.0
Hamâvandi n. هماوندی: ربط relation Beziehung relation Mehrbod i Vâraste Mazdak i Bâmdâd   1.0
Šahrvandi n. شهروندی: تابعیت citizenship Staatsangehörigkeit citoyenneté Dehxodâ   1.0
Viževand z. ویژه‌وند: قابل فهم خواص; برای خواص esoteric esoterisch ésotérique Mehrbod i Vâraste وند پسوند وابستگی‌ست همچون شهروند, در اینجا آنچه برای یک دسته‌یِ ویژه باشد. ~مهربد 1.0
Varjâvand n. ورجاوند: مقدس saint; holy; sacred - - Ϣiki-En Ϣiki-En ϢDict-Pâ Ϣiki-Pâ _Dehxodâ   1.0
Darpeyvand   درپیوند: مرتبط relevant; related relevant; im Bezug auf pertinent; en relation Mehrbod i Vâraste   1.0
Arvandrud vn. اروندرود: شط العرب shatt al-arab Shatt al-arab shatt al-arab Ϣiki-Pâ   1.0
Hâvandidan -> hâvand k. هاوندیدن: تشبیه کردن to analogize ähneln - MacKenzie   1.0
Šenavandegân z. n. شنوندگان: مستمعین listeners Zuhörer les auditeurs Dehxodâ   0.0
Šahrvandân z. n. شهروندان: اتباع citizens Bürger citoyens     0.0
Hambudvand z. همبودوند: اجتمایی societal gesellschaftlich sociétal Mehrbod i Vâraste   1.0
Peyvandnâme n. پیوندنامه: مقاوله نامه concord Eintracht concorde Dehxodâ Farhangestân   1.0
Langarpeyvand   لنگرپیوند: پیوند لنگری; پیوند درونی در نوشتار anchor-link Anker-Link ancre lien Mehrbod i Vâraste   1.0
v. ئش: پسوند نامساز ation - - Ϣiki-Pâ   0
In v. pav. ین: پسوند زابساز - - - Ϣiki-Pâ   0
Dâdvandsâzi n. دادوندسازی: مشروعیت بخشی legitimization; legitimation Legitimierung; Legitimation légitimation Mehrbod i Vâraste   1.0
Goharepasâvande z. n. گوهرپساونده: ذات حاسه - - - Pursinâ   1.0
Dâdvandsâxtan -> dâdvandsâz k. دادوندساختن: مشروعیت بخشیدن to legitimize legitimieren légitimer Mehrbod i Vâraste   1.0
Peyvandxwândan -> peyvandxwân k. پیوندخواندن: در میان خود پذیرفتن to adopt adoptieren adopter Mazdak i Bâmdâd او یک سگ و دو گربه و یک بچه ی آفریقایی را:
۱ - (به) پیوند خواند
۲ - به پیوندخواندگی پذیرفت
۳- پیوندخوانده نمود
و فرزند تنی خود را ناپیوند خواند.

~Mazdak
1.0
Soxanruy   سخنروی: مخاطب; شنونده - - -     1.0
Niyušande n. نیوشنده: شنونده; مخاطب listener Zuhörer - Ϣiki-En Ϣiki-De _Dehxodâ   1.0
I v. ی: پسوند نامساز, در گذشته ih ity - - Ϣiki-Pâ   0
Nâvsâni n. ناوسانی: نوسان; تغییر تکرار شونده oscillation Schwingung oscillation Ϣiki-En Ϣiki-De میگویند خود این واژه هم از پارسی به عربی بوده و از
آنجا که "ناو"(کشتی) چنین جنبشی داده و به همراه خیزه های
اب میجنبیده، به این گونه جنبش فراز و فرود پی در پی،
جنبش "ناوسان" = به مانند ناو، گفته اند ( دهخدا) ~مزدک
1.0
v. piv. وا: پیشوند, گشودگی, از بیرون به درون de - - _Dehxodâ en.wiktionary.org   0
Nâhâršâm   ناهارشام: چاشت خوراک ناهار و شامی که یکجا با هم خورده شوند dunch; linner - - Mehrbod i Vâraste   1.0
... [81 entries omitted]