Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Lev
Govârdan —> Govâštan
Hamvârdan -> hamvâr k. همواردن: تسطیح کردن to flatten; to even abflachen aplatir Mehrbod i Vâraste   0.0
Xwârdâšt n. خوارداشت: تحقیر humiliation Erniedrigung humiliation Dehxodâ   0.0
Xwârdâštan -> xwârdâr k. خوارداشتن: خوارداشت کردن; خوار کردن; پست شمردن to despise verachten - Ϣiki-En   1.0
Xodxwârdâšt n. خودخوارداشت: خود را خوار کردن; خود را ناتوان نمایاندن self-abasement Selbsterniedrigung - Ϣiki-En Mazdak i Bâmdâd   1.0
Vizâstan -> vizâ k. ویزاستن: خوارداشتن; اهانت کردن; رگرفته از فرهنگ پهلوی to insult - - Ϣiki-En   1.0
Âzdâš n. آزداش: آز+داشن award Auszeichnung prix Ϣiki-En Ϣiki-De New persian form not existing, but could be âzdâš or hazdâd |
دهیشن (دهش) همان هبه یا کمابیش هدیه و .. است. پاد+دهشن = پاداش = دهش در برابر کاری نیکو = vreward
جایزه = ex +wader و ex * = هز ( مانند هزینه ( expense )
پس جایزه یا همان آوارد میشود در پارسی هزدهش یا هزداش ( به همانندی پاداش) ~مزدک
1.0
Sefr n. صفر: zero Null zéro   ریشه واژه صفر چیست؟ عربی‌ست؟ پارسی‌ست؟ یا از زبان دیگری وارد عربی شده و سپس به پارسی آمده؟؟

~Masoud Vosoughfar

فرایافتی از زبان سانسکریت ( سونیا = تهی) از راه دریانوردان به عرب رفته و از عرب به فرنگ، مانند Ziffer/Chiffre/Zero/cipher..

~مزدک
0.0
Forugovâštan -> forugovâr k. فروگواشتن: تلفیق کردن; وقف دادن; جذب کردن (در تن) to assimilate assimilieren assimiler Mazdak i Bâmdâd فروگواردن ( مانند فروگرفتن = اشغال/ مصادره) = assimiler We Are the Borg. You Will be Assimilated. Resistance is Futile.(Star Trek) ما بورگ ایم، شما فروگوارده خواهید شد. پایداری سودی ندارد! 1.0