Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Lev
Fâmtan n. فامتن: (زیست‌شناسی) ساختاری رشته‌ای (یا ریسمان مانند) که درهسته‌یِ یاختهٌ سرگرم بخشش دیده می‌شود و ترابرِ داده‌های ژنتیکی است. برابر این واژه در زبان انگلیسی Chromosome می باشد که خود از زبان آلمانی آمده و به چهره‌یِ Chromosom نوشته می شود, که آن نیز خود از دو واژه‌یِ Chromo و some برساخته شده است: پیشوند Chromo از واژه‌یِ یونانی Khroma، به چم رنگ (همتراز فام)، و پسوند some از واژه‌یِ یونانی Soma، به معنی تن. chromosome Chromosom chromosome Ϣiki-Pâ Ϣiki-En   1.0
Nešim n. نشیم: اقامت inhabitancy; residence Einwohner; Residenz habitabilité; résidence Dehxodâ nišēmag ī dēwān: “Residence of the demons” 1.0
Nešâne n. نشانه: علامت sign; mark Schild; Kennzeichen signe; marque Dehxodâ   0.0
Kolofti n. کلفتی: ضخامت thickness Dicke épaisseur Dehxodâ   0.0
Sarzaneš n. سرزنش: ملامت rebuke Tadel réprimander Dehxodâ   0.0
Râstâ n. راستا: امتداد along entlang le long de Dehxodâ   0.0
Âzmun n. آزمون: امتحان exam Prüfung examen Dehxodâ   0.0
Tus n. توس: سلامتی health Gesundheit la santé Dehxodâ   1.0
Pišdâšt n. پیشداشت: امتیاز advantage Vorteil avantage Ϣiki-En Ϣiki-De   1.0
Xoddâri n. خودداری: امتناع self-restraint Selbstbeherrschung auto-retenue Dehxodâ   0.0
Âzmâyeš n. آزمایش: امتحان

آزمایش: امتحان
experiment

test
Experiment

Test
expérience

test


Dehxodâ
  0.0
Bahrevari n. بهره‌وری: امتیاز privilege Privileg privilège Dehxodâ   1.0
Tuš n. توش: استقامت stamina Ausdauer endurance _Dehxodâ Ϣiki-En   1.0
Parâsanj n. پراسنج: پارامتر parameter Parameter - Ϣiki-En Ϣiki-De Mazdak i Bâmdâd   1.0
Biandâm   بیاندام: نامتناسب unproportionate unproportional non proportionné     1.0
Nešime n. نشیمه: اقامتگاه residence Residenz résidence Dehxodâ nišēmag ī dēwān: “Residence of the demons” 1.0
Pargâhide z. n. پرگاهیده: نامتمرکز decentralized dezentral décentralisée Ϣiki-En Ϣiki-De   1.0
Abarmând n. ابرماند: امتیاز ویژه privilege Privileg; Vorrecht - MacKenzie Ϣiki-En   1.0
Drud n. درود: سلامتی; سلام hi Hallo salut Dehxodâ   0.0
Tâvân n. تاوان: غرامت; خسارت compensation Entschädigung compensation Dehxodâ   0.0
Pišdâštan -> pišdâr k. پیشداشتن: امتیاز یافتن to advantage - - Ϣiki-En   1.0
Kutahnevešt n. کوتهنوشت: علامت اختصاری abbreviation Abkurzung - Bamdad Khoshghadami برساخته از دو واژه‌ی آشنا: کوته+نوشت ~بامداد خوشقدمی 1.0
Parâsanjidan -> parâsanj k. پراسنجانیدن: پارامترسازی کردن to parameterize parametrieren paramétrez Mazdak i Bâmdâd Mehrbod i Vâraste   1.0
Bedrud n. بدرود: خداحافظ; وداع; بسلامتی goodbye Auf Wiedersehen au revoir Dehxodâ   0.0
Nâyeksanj z. نایکسنج: غیر متقارن; نامتقارن asymmetric asymmetrisch asymétrique Ϣiki-En   1.0
Mândgâh   ماندگاه: مقر; محل سکونت; محل اقامت residence; location Standort; Residenz; Lage résidence; emplacement Mazdak i Bâmdâd   1.0
Âzmâye n. آزمایه: دوره آزمایش و کارآموزی; امتحان probation Probezeit probation Mazdak i Bâmdâd   1.0
Âzmudan -> âzmâ k. آزمودن: امتحان کردن; تست کردن to test; to examine testen; untersuchen tester; examiner Dehxodâ   0.5
Bâzarnešân n. بازرنشان: مارک; نشان بازرگانی; علامت تجاری trademark Warenzeichen marque déposée Mazdak i Bâmdâd   1.0
Kardik z. کردیک: عملی پراتیکال آزمون کردیک = امتحان عملی practical praktisch -     1.0
Kardin z. کردین: عملی; پراتیکال; آزمون کردین = امتحان عملی practical praaktisch pratique Mehrbod i Vâraste کردین, همچون چندین 1.0
Tât v. pav. تات: یا امروزین‌تر, داد ity - - Ϣiki-Pâ Bartholomae پسوند dâd/tât در پارسی باستان همان است که اکنون در اسپانیایی یا فرانسه و انگلیسی شده : -te, -ty برای نمونه واژه‌ی اوستایی drava = سالم میباشد، و dravatât = سلامتی است که امروزه شده «درود». (واژه‌نامه‌یِ زبان کهنِ ایرانی از بارتولومی). این پسوند نام‌ساز بوده و نام‌هایِ مادینه میساخته است.

~مزدک
0
Budinmar n. بودینمر: عدد حقیقی real number Reelle Zahl Nombre réel Mehrbod i Vâraste Mazdak i Bâmdâd <<صحیح = هود —> هودین, هودینمر (عدد حقیقی) = hudinmar ..>>
~مهربد

صحیح دو چم دارد، یکی درست و دیگری همان دارای پیکر درست (تندرست و پدرود) است و برای همین یکی برگردان های واژه ی تازی صحة ، سلامتی است. ولی هود به چم true یا راست است و عدد حقیقی همان real number یا همان گردایه R میباشد که به نادرست بجای عدد واقعی ، عدد حقیقی ! بازگردان شده است.
بودین‌مر ؟

~مزدک
1.0
Namakin z. نمکین: ملیح mellifluous Mellifluous mélodieux Dehxodâ یکی حدیث کند از ملاحت لب یار
که با نمک تر از آن هیچ شوره زاری نیست
یکی سروده سخن‌ها ز سرو قامت دوست
که همچو سروی در هیچ جویباری نیست
یکی کند سگ کوی نگار را توصیف
که همچو او سگ گردن کلفت ِ هاری نیست
یکی ز چاه زنخدان سخن همی راند
که چاهی اینسان در هیچ رهگذاری نیست
شکست رونق بازار عشق و شعر و ادب
بدین متاع رواجی و اعتباری نیست
بگو به اهل ادب محرمانه "روحانی"
بتر ز شاعری و شعر هیچ کاری نیست.
~روحانی
1.0
Budobâš n. بودباش: اقامت stay Aufenthalt séjour   "بودوباش"
در گویش افغانستانی و تاجیکستانی بجای واژه تازی "اقامت"، واژه زیبا و پارسی "بودوباش" بکار برده می‌شود. بودوباش، ترکیب بن گذشته و بن اکنون کارواژه "بودن" است.
بود + و + باش
این واژه به گوش ما ایرانیان نا آشناست و زمان میبرد تا به آن خو گرفت.
گفتنی است که ترکیب بن گذشته + بن اکنون، در زبان پارسی کاربرد گسترده ای دارد. من برایتان چندین نمونه در زیر می‌آورم:
گفت و گو (گفتگو)
جست و جو (جستجو)
شست و شو (شستشو)
تاخت و تاز
ساخت و ساز
سوخت و سوز
دوخت و دوز
پخت و پز
رُفت و روب

~Amir Ghorban Zadeh
1.0