Pârsig | B. | Negizeš | English | Deutsch | French | P. | Rišešenâsih | Lev |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
•Hame | z. b. | همه: تمام | all | alle | tout | Dehxodâ | 0.0 | |
•Hamegir | z. | همهگیر: اپیدمیک; عالمگیر | epidemic | - | épidémie | 0.0 | ||
•Hamevâr | z. n. | همهوار: معمولی | ordinary | gewöhnlich | - | Ϣiki-En | 1.0 | |
•Bâinhame | n. | بااینهمه: با اینحال | nonetheless | dennoch | toutefois | 0.6 | ||
•Halapand | n. | هلپند: لُمپن; لمپن | lumpen | - | - | Dehxodâ | چو او ماه شکافید، شما ابر چرایید؟ 9 چو او چُست و ظریف است، شما چون هلپندید؟ (مولوی۲: ۳۶۷). -- من به گمانم منبل بر وزن تنبل را مولانا بکار برده بدک نیست ولی هلپند را هم مولانا دارد برای بیکاره و معنای نزدیکی دارد. ~Amin Keykha لومـپِــن در واژه به چم یک تکه پارچه کهنه و کثیف و ژنده است، به قاب دستمال هم گفته میشود. مارکس با آوردن این واژه در کنار پرولتاریا بر آن بار ویژه ای نهاده که ویکیپدیا به گستردگی در باره آن نوشته. ~MM ومپِنپرولتاریا, زبانزد مارکس و انگلس برای طبقه ای از همبود است (پرولتاریای ژنده) که برخلاف بورژوازی و پرولتاریا در تولید نقشی ندارد و در حاشیه اجتماع از راههای مشکوک مانند گدایی و واسطهگری و کلاهبرداری امرار معاش میکند. ولی در نگاهی دیگر طبقه ای از همبود که با پیشرفت و دگرگونی های بنیادین همبودین علاقه ای ندارد وبیشتر با هم سفرگی و وابستگی به طبقه های تولیدگر، شاغل و کارگر و پولدار می زید. ~Sony Hamedanchi |
1.0 |
•Farcin | n. | فرچین: کلکسیون | collection | Sammlung | collection | Mehrbod i Vâraste | از بانو Sony Hamedanchi پیشتر واژهیِ «فرگزین» را برای eclectic داشتیم, اینور میتوانیم بهمانند فرچین (collection) را بداریم, که همسنگ ِ گلچین (selection) هم باشد. ~مهربد | 1.0 |
•Nurandidan -> nurand | k. | نورندیدن: ارائه دادن; درآوردن | to render | - | rendre | ~Dasâtir Dehxodâ | واژهی دساتیری نورند شاید با render همشیرازه باشد. اگر اینگونه باشد نورندن را میتوانیم برای to render بکار ببریم. ~Sony Hamedanchi نورند را دهخدا برای «ترجمه / تفسیر»آورده, ولی برای ایندو «ترزبان» و «سفرنگ» و «زندیدن» را داریم, نورند برای render گیرا میشود. ~Mehrbod |
1.0 |
•Fargozin | فرگزین: التقاطی; کسیکه از هرجا یک چیزی میگزیند; از هر جا گزیننده | eclectic | eklektisch | éclectique | Sony Hamedanchi | 1.0 | ||
•Parnegâšt | n. | پرنگاشت: پاراگراف | paragraph | Absatz | paragraphe | Sony Hamedanchi | 1.0 | |
•Jargezabân | n. | جرگهزبان: زبان ویژهیِ یک گروه و جرگه | jargon | Jargon | - | Dehxodâ Sony Hamedanchi | جرگه = جمعی از مردم؛ پس شاید جرگه سار یا جرگه زبان شاید برای جارگن خورند باشد. ~sony |
1.0 |