Pârsig | B. | Negizeš | English | Deutsch | French | P. | Rišešenâsih | Lev |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
•Mehâdin | z. | مهادین: اصلی | principal; main | hauptsächlich | principal | Ϣiki-En Ϣiki-En Dehxodâ | 1.0 | |
•Barznegâre | n. | برزنگاره: اتود | study | Studie | étude | Ϣiki-En | اتود همان study انگلیسی است، یک جور برزش در دیساوری که برای دیس مهادین آماده و ورزیده شوند ~مزدک | 1.0 |
•Fraškard | n. | فرشکرد: آخر الزمان | apocalypse | Apokalypse | apocalypse | Dehxodâ | در دین بهی ( نام مهادین دین زرتشتی) به آخرالزمان ویژه ای بنام «فرشکرد» باورمندند. ~Mazdak |
1.0 |
•Parânahâde | n. | پرانهاده: گونهای از خویشاوندی آکوردها بر پایهی فاصلهی سوم | parallel chord | Parallelklang | - | Bamdad Khoshghadami | پیشوند «پرا» دارای ریشه یکسان با پارا در زبانهای اروپایی است و به چم همراستا، در کنارِ ، به دور و ... است. و این همان پیشوند بکاربردهشده در واژهی پاراللِل است. آکورد پرانهاده آکوردی است که در کنار و یک سوی آکورد مهادین نهادهشدهاست (قرار دارد). ~بامداد خوشقدمی | 1.0 |
•Porâvand | n. | پرآوند: - | complex | Komplex | complexe | Mazdak i Bâmdâd | از دیدگاه دستوری واژه ی «پیچیده» جایگاه کارگیر( مفعولی) را دارد و از بن گذشته درست شده و میشود همتای دستوری complicated دانست. از دید چمیک هم پیچیده را میتوان برابر دشوار (از دید گرهمندی) شمرد که چم مهادین complicated میباشد. ولی comlex تنها به پیچیدگی از دید شمار بالای بخشهای سازنده یک سامانه گفته میشود و به بایستگی دشواری را نمیرساند و در پارسی میشود به آن گفت: پُرآوند این یک سامانه ی پراوند است این یک پرسمان پیچیده است ~ Mazdak |
1.0 |
•Bifarhang | z. | بیفرهنگ: بیشعور | brutish; witless | - | - | کسی که ادب همبودین ندارد و آیین رفتار درست نداند. چم مهادینش همان «حیوان» است که گویا دارای شعور نیست.= نفهم-نادان از شَعر= دریافتن و دانستن به پارسی سره میشود: بیفرهنگ ~مزدک |
0.0 | |
•Âtašxân | n. | آتشخان: مشعل | torch | Fackel | torche | Mehrbod i Vâraste | آتشخان آتشواره پسوند -واره (-oid) برای دستگاه ها و چیزهایی اند که ساختگی و همانند چیزهای مهادین اند. مانند ماهواره٬ ( چیزی ساختگی/برگرفته که خود ماه نیست ولی گونه ای ماه است) گاهواره (گهواره) سنگواره٬ گوشواره٬ دستواره ( عصا) برای نمونه٬ برای آندروئید پیشنهادیم: آدمواره فاشیستوئید= فاشیستواره ---- مشعل= جایگاه شعله ( چم مهادین = آتشدان/چراغدان/آتشخان) مانند مطبخ = جایگاه طبخ = آشپزخانه ~Mazdak |
1.0 |