Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Lev
Cehre n. چهره: حالت case Fall cas Mehrbod i Vâraste   0.0
Cehrepardâz z. n. چهره‌پرداز: گریمگر makeup-artist Maskenbildner maquilleur     1.0
Cehrepardâzi n. چهره‌پردازی: گریمگری makeup bilden maquillage     1.0
Vâze n. وازه: اصطلاح; چهره‌یِ دگرسته‌یِ واژه term Term - _Dehxodâ Ϣiki-En Ϣiki-De   1.0
Âzânidan -> âzâney k. آزانیدن: به تطمیع انداختن; چهره‌یِ گذرای آزیدن to allure - - Ϣiki-En Mehrbod i Vâraste   1.0
Tarâhâxtan -> tarâhâz k. تراه‌اختن: دگراندن کارمایه از یک چهره به چهره‌یِ دیگر to transduce - - ⚕Heydari Ϣiki-En   1.0
Apâyestan -> apây k. اپایستن: خوشی دادن; لذت دادن; چهره‌یِ کهنتر «بایستن»

اپایستن: آرزو کردن; میل داشتن
to please

to desire
-

wünschen
-

-
Nyberg Ϣiki-En

Nyberg Ϣiki-En
  1.0
Âfuridan -> âfur k. آفوریدن: خلق کردن; پدید آوردن چیزی از هیچ; چهره‌یِ درست آفریدن to create schaffen créer MacKenzie Ϣiki-En Ϣiki-De   1.0
Zivânidan -> zivân k. زیوانیدن: زنده کرده; چهره‌یِ گذرایِ «زیستن/زیویدن» to resuscitate; to vitalize - - Ϣiki-En MacKenzie   1.0
Fâmtan n. فامتن: (زیست‌شناسی) ساختاری رشته‌ای (یا ریسمان مانند) که درهسته‌یِ یاختهٌ سرگرم بخشش دیده می‌شود و ترابرِ داده‌های ژنتیکی است. برابر این واژه در زبان انگلیسی Chromosome می باشد که خود از زبان آلمانی آمده و به چهره‌یِ Chromosom نوشته می شود, که آن نیز خود از دو واژه‌یِ Chromo و some برساخته شده است: پیشوند Chromo از واژه‌یِ یونانی Khroma، به چم رنگ (همتراز فام)، و پسوند some از واژه‌یِ یونانی Soma، به معنی تن. chromosome Chromosom chromosome Ϣiki-Pâ Ϣiki-En   1.0
Sad   سد: صد hundred hundert cent   سده و سدگان چهره‌ی درست واژه را مینمایانند ~مهربد 0.0
Bâzkoneš n. بازکنش: عکس العمل reaction Reaktion réaction ~Farhangestân چهره‌یِ درست‌تر "واکنش" ~مهربد 1.0
Budan -> bâš k. بودن: - to be sein être MacKenzie Nyberg Dehxodâ Dehxodâ بن کنون کارواژه‌یِ بودن باش میباشد. چند نمونه از کاربرد‌هایِ باش در ادبسار:

سعدی:
هزارم درد می‌باشد که می‌گویم نهان دارم
لبم با هم نمی‌آید چو غنچه روز بشکفتن
++
هر کو به همه عمرش سودای گلی بودست
داند که چرا بلبل دیوانه همی‌باشد
---------------------------
وحشی:
به این افسانه گفتن عاقبت افسانه خواهم شد
مگو وحشی کجا می‌باشد و منزل کجا دارد
--------------------------
خواجوی کرمانی
… چه نغمه ست کزین پرده‌سرا می‌آید
تاب آن سنبل پـُرتاب کرا می‌باشد
--------------------------
اوحدی:
سرم سودای او دارد، زهی سودا که من دارم!
از آن سر گشته می‌باشم که این سوداست در بارم
-------------------------
صائب تبریزی:
به زیر چرخ دل شادمان نمی‌باشد
گل شکفته درین بوستان نمی‌باشد
خروش سیل حوادث بلند می‌گوید
که خواب امن درین خاکدان نمی‌باشد
به هر که می‌نگرم همچو غنچه دلتنگ است
مگر نسیم درین گلستان نمی‌باشد؟
به طاقت دل آزرده اعتماد مکن
که تیر آه به حکم کمان نمی‌باشد
به یک قرار بود آب، چون گهر گردد
بهار زنده‌دلان را خزان نمی‌باشد
کناره کردن از افتادگان مروت نیست
کسی به سایهٔ خود سرگران نمی‌باشد
مکن کناره ز عاشق، که زود چیده شود
گلی که در نظر باغبان نمی‌باشد
هزار بلبل اگر در چمن شود پیدا
یکی چو صائب آتش‌زبان نمی‌باشد


—————————
باش ≠ باد
bâš ≠ bâwd

باد همان چهره‌یِ آرزوئین بودن است, چنانکه میگویند: ایدون باد (= باشد که اینجور شود)


~مهربد
0.0
Simâdan -> simâ k. سیمادن: دلالت کردن بر; حاکی بودن از to signify bedeuten signifier Mazdak i Bâmdâd نوشته ی شما میسیماید که ...
سیما= نشانه، چهره ( از یونانی sema)

~مزدک
1.0
Busidan -> bus k. بوسیدن: بوس کردن to kiss küssen embrasser Dehxodâ بوسیدن را اینجا میگذاریم تا نفراموشیم که "بوس کردن" چهره‌ای کوتاه‌تر نیز دارد ~مهربد 0.0
Farzân n. فرزان: حکمت wisdom Weisheit sagesse _Dehxodâ Ϣiki-En برساخته از پیشوند فرا با واژه‌یِ زان که چهره‌یِ دگرسته‌ای از دانایی باشد: فرادانی, بسیاردانی 1.0
Nemâyâr n. نمایار: آواتار avatar Benutzerbild Avatar _Dehxodâ Ϣiki-En Mazdak i Bâmdâd در سانسکریت به چم فرزند خداوند است که به جای او در روی زمین آمده ولی اکنون در جای باشنده و شناسه ای بکار میرود که نماینده ی یک آدم راستین در یک پیرامون پندارین است. برای نمونه، یک بازیکن در یک بازی همگانی کامپیوتری که نام و نشان و چهره ی او همان نام و نشان و چهره ی بازکین راستین در جهان راستین نیست ( یا نیاز نیست باشد) ~مزدک 0.9
Tanfâm n. تنفام: کروموزم chromosome Chromosom chromosome Ϣiki-En (زیست‌شناسی) ساختاری رشته‌ای (یا ریسمان مانند) که درهسته‌یِ یاختهٌ سرگرم بخشش دیده می‌شود و ترابرِ داده‌های ژنتیکی است. برابر این واژه در زبان انگلیسی Chromosome می باشد که خود از زبان آلمانی آمده و به چهره‌یِ Chromosom نوشته می شود, که آن نیز خود از دو واژه‌یِ Chromo و some برساخته شده است: پیشوند Chromo از واژه‌یِ یونانی Khroma، به چم رنگ (همتراز فام)، و پسوند some از واژه‌یِ یونانی Soma، به معنی تن. 1.0
Revâjyâfte   رواجیافته: شایع شده; رایج شده common; prevalent; current - - Dehxodâ واژه‌ی رواج همان چهره‌ی دگریسته‌ی رواگ میباشد, برای نمونه روا یافتن یا روا دیدن ~مهربد 1.0