Pârsig | B. | Negizeš | English | Deutsch | French | P. | Rišešenâsih | Lev |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
•Pišânidan -> pišân | k. | پیشانیدن: پیشانی کردن; آمادگی برای جنگ و پس ننشستن | to accept a challenge | stirn bieten | - | Mazdak i Bâmdâd | رستمی باید که پیشانی کند با دیو نفس . ~فردوسی از همان ژست گاوهای نر میاید که پیشانی(شاخ) را به گاو دیگر نشان میدهند و نشانه ی آمادگی برای جنگ و پس ننشستن است ~مزدک |
1.0 |