Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Lev
Delgerâyestan -> delgerây k. n. دلگرایستن: رغبت کردن to care for; to desire pflegen; Verlangen s'occuper de; envie Mehrbod i Vâraste دلکشیدن را پیشتر به «حوصله داشتن» داده بودیم, دلم میکشه یا دلم نمیکشه, میتوانیم اینسو نیز «دلگرایستن یا دلگرایین» را به رغبت کردن بدهیم: دلم به این کار نمیگراید.

~مهربد
1.0