Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Lev
Behin z. بهین: optimal optimal optimal Ϣiki-En   1.0
Behin n. بهینش: بهینه‌سازی optimization Optimierung optimisation Ϣiki-En   1.0
Behinidan -> behin k. بهینیدن: بهین کردن; بهینه سازی to optimize optimieren optimiser Ϣiki-En   1.0
Forâk n. فراک: پشت; عقب; ظَهر behind hinter derrière Ϣiki-En ϢDict-Pâ _Dehxodâ   1.0
Tavânxwâh z. n. توانخواه: معلول disabled; invalid Behindert - Ϣiki-En Ϣiki-En Ϣiki-De Mazdak i Bâmdâd دادخواه کسی است که جویای داد است چون آنرا ندارد!
وامخواه هم پول ندارد یاکم دارد
توانخواه هم توان ندارد یاکم دارد و آنرا میجوید
به همین سادکی، از آوردن کم و کاست و بی خودداری کرده ایم و به این آدمها ارج هومنی (انسانی) نهاده ایم ~مزدک
1.0