Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Lev
Kârgir   کارگیر: مفعول object - - Ϣiki-En   1.0
Konešgir z. n. کنشگیر: مفعول passive passiv passif     1.0
Morzide z. n. مرزیده: مفعول جنسی passive sodomite - - Dehxodâ   1.0
Râin z. n. رائین: حالت مفعولی/اتهامی accusative Akkusativ accusatif Ϣiki-En Ϣiki-De   1.0
Dâdxwâste z. n. دادخواسته: متهم accused angeklagt - Ϣiki-En Ϣiki-De چون ما دادخواه ( ایستار کاروَر) و دادخواست را داریم، پیامد فرنودینش این است که به متهم هم بگوییم دادخواسته ( ایستار کارگیر)
ایستار کاروَر = حالت فاعلی
ایستار کارگیر = حالت مفعولی
پیامد فرنودین = logical consequence ( نتیجه ی منطقی) ~مزدک
1.0
Espanidan -> espan k. اسپنیدن: تقدیس کردن to hollow heiligen - Bartholomae Mazdak i Bâmdâd اسپنیده geheiligt= hallowed در پارسی امروزی، نام/زاب کارگیر ( مفعولی) است، در گذشته، اسپنته ( اسپنتا Fem.)-> سپند.
از ریشه ی اسپن( اسپنه)

~مزدک
1.0
Porâvand n. پرآوند: - complex Komplex complexe Mazdak i Bâmdâd از دیدگاه دستوری واژه ی «پیچیده» جایگاه کارگیر( مفعولی) را دارد و از بن گذشته درست شده و میشود همتای دستوری
complicated
دانست.
از دید چمیک هم پیچیده را میتوان برابر دشوار (از دید گرهمندی) شمرد که چم مهادین
complicated
میباشد.
ولی
comlex
تنها به پیچیدگی از دید شمار بالای بخشهای سازنده یک سامانه گفته میشود و به بایستگی دشواری را نمیرساند و در پارسی میشود به آن گفت:
پُرآوند
این یک سامانه ی پراوند است
این یک پرسمان پیچیده است

~ Mazdak
1.0