Pârsig | B. | Negizeš | English | Deutsch | French | P. | Rišešenâsih | Lev |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
•Âbdast | آبدست: ماهر | adroit; dexterous | geschickt; gewandt | adroit; agile | Dehxodâ | 1.0 | ||
•Mâhin | z. n. | ماهین: قمری | lunar | Mond- | lunaire | Mehrbod i Vâraste | برای پیشگیری از گنگی میان ماهی دریا و گاهشمار قمری, میتوانیم زاب ماهین را در کنار خورشیدین بداریم ~مهربد | 1.0 |
•Mâhice | n. | ماهیچه: عضله | muscle | Muskel | muscle | Dehxodâ | مای+چه ~مهربد | 0.0 |
•Mâhsâr | ماهسار: نماِ ماه از دور | moonscape | - | - | Ϣiki-En | 1.0 | ||
•Nemâhang | n. | نماهنگ: موزیک ویدئو | music video | Musik-Video | Clip musical | Ϣiki-En Ϣiki-Pâ | 1.0 | |
•Zâdmâh | n. | زادماه: ماه تولد | birth month | Geburtsmonat | mois de naissance | Mehrbod i Vâraste | 1.0 | |
•Gušmâhi | n. | گوشماهی: صدف | shell fish | Schaltier | coquillage | Dehxodâ | 0.7 | |
•Bandâmâh | n. | بنداماه: نقرس | gout | Gicht | - | Ϣiki-En Ϣiki-De | 1.0 | |
•Mâhgereftegi | n. | ماهگرفتگی: خسوف | lunar eclipse | Mondfinsternis | éclipse lunaire | Dehxodâ | 0.0 | |
•Cei | n. | چهای: چیستی; ماهیت | quiddity | Quiddität | quiddité | Ϣiki-En | 1.0 | |
•Tanješ | n. | تنجش: اسپاسم; گرفتگی ماهیچهای | spasm | Krampf | spasme | Ϣiki-En Ϣiki-Pâ | 1.0 | |
•Pâyvâre | n. | پایواره: پای مصنوعی, مانند ماهواره (قمر مصنوعی) | prosthetic leg | Beinprothese | jambe prothétique | 1.0 | ||
•Tištar | تیشتر: شباهنگ (تیشتر، شعرای یمانی) پرنورترین ستاره آسمان در هر دو نیمکره آسمان است. این ستاره از ماه آبان رفته رفته پا به آسمان شب در پهنای گیتاییِ ایرانزمین مینهد. از همینرو نام این ستاره برجسته آسمان را ماه آبان یا همان تیشتر گذاشتند. | sirius | - | - | MacKenzie Ϣiki-Pâ Ϣiki-En Ϣiki-Pâ | 1.0 | ||
•Delvâre | n. | دلواره: قلب مصنوعی | artificial heart | Kunstherz | Cœur artificiel | دلواره, همچون ماهواره | 1.0 | |
•Šâxvâre | n. | شاخواره: آنتن | antenna | Antenne | antenne | Mazdak i Bâmdâd | -واره برای چیزهای برساخته ای که همتای طبیعی دارند. ماه/ماهواره ~Mazdak |
1.0 |
•Delfarib | z. n. | دلفریب: اغواگر; جذاب | charming | Charmant | charmant | Dehxodâ | دلفریبی که چون سخن گفتی مرغ و ماهی بر آن سخن خفتی ~نظامی |
0.0 |
•Kârbor | n. | کاربر: اپ | app | App | app | Mehrbod i Vâraste | به application بتنهایی «کاربرد» میگوییم, نرمافزار کاربردی را میتوانیم کاربُردنامه, هماهنگ با برنامه (program) بخوانیم: application = kârbordnâme app = kârbor ~Mehrbod |
1.0 |
•Borunxwiš | برونخویش: عینی | objective | objektiv | - | Ϣiki-En Ϣiki-De Mehrbod i Vâraste | درون خویش بپرداز تا برون آیند ز پرده ها به تجلی چو ماه مستوران اگر چه گم شوی از خویش و از جهان این جا برون خویش و جهان گشته ای ز مشهوران |
1.0 | |
•Darunxwiš | درونخویش: ذهنی | subjective | subjektiv | - | Ϣiki-En Ϣiki-De Mehrbod i Vâraste | درون خویش بپرداز تا برون آیند ز پرده ها به تجلی چو ماه مستوران اگر چه گم شوی از خویش و از جهان این جا برون خویش و جهان گشته ای ز مشهوران |
1.0 | |
•Kârbordnâme | n. | کاربردنامه: اپلیکیشن
کاربردنامه: اپلیکشن |
application
software application |
Applikation
Computerprogramm |
application
application logicielle |
Mehrbod i Vâraste
Mehrbod i Vâraste |
به application بتنهایی «کاربرد» میگوییم, نرمافزار کاربردی را میتوانیم کاربُردنامه, هماهنگ با برنامه (program) بخوانیم: application = kârbordnâme app = kârbor ~Mehrbod |
1.0 |
•Âtašxân | n. | آتشخان: مشعل | torch | Fackel | torche | Mehrbod i Vâraste | آتشخان آتشواره پسوند -واره (-oid) برای دستگاه ها و چیزهایی اند که ساختگی و همانند چیزهای مهادین اند. مانند ماهواره٬ ( چیزی ساختگی/برگرفته که خود ماه نیست ولی گونه ای ماه است) گاهواره (گهواره) سنگواره٬ گوشواره٬ دستواره ( عصا) برای نمونه٬ برای آندروئید پیشنهادیم: آدمواره فاشیستوئید= فاشیستواره ---- مشعل= جایگاه شعله ( چم مهادین = آتشدان/چراغدان/آتشخان) مانند مطبخ = جایگاه طبخ = آشپزخانه ~Mazdak |
1.0 |
•Nâmbahâ | n. | نامبها: شهریه | tuiton | Tuiton | tuiton | Mazdak i Bâmdâd | شهر(عربی) = ماه ( زمان) در بیخ شهریه همان ماهانه میچمد ولی امروزه برای نمونه میگویند: شهریه سالانه! یا شهریه یک ترم دانشگاه و ... پس باید واژه ای هامگیر می یافتم و نامبها پولی است برای نامنویسی ٬چه کنون برای دبستان یا دانشگاه یا هر نهاد دیگر . ~مزدک |
1.0 |
•Foruxoftan -> foruxwâb | k. | فروخفتن: غروب کردن | to set; to go down | - | - | سیروس حامی | ما برخاستن از خواب و فرورفتن به خواب را هم داریم (پیشنهاد یکی از یاران) که نه تنها برای خورشید و ماه، بساکه برای هر چیز زیوند دیگر و هتّا امپراتوری ها و سازمان ها و ملت ها و ... هم میتواند بکار رود. بردمیدن، همچنان که گفتیم و در دهخدا هم نوشته، دارای چم نخستینی روییدن گیاهیک است. خورشید فراخیزان و ماه فروخوابان فراخاست شهرمندی چین ~مزدک |
1.0 |
•Farâxâstan -> farâxiz | k. | فراخاستن: طلوع کردن | to rise | steigen | - | سیروس حامی | ما برخاستن از خواب و فرورفتن به خواب را هم داریم (پیشنهاد یکی از یاران) که نه تنها برای خورشید و ماه، بساکه برای هر چیز زیوند دیگر و هتّا امپراتوری ها و سازمان ها و ملت ها و ... هم میتواند بکار رود. بردمیدن، همچنان که گفتیم و در دهخدا هم نوشته، دارای چم نخستینی روییدن گیاهیک است. Link خورشید فراخیزان و ماه فروخوابان فراخاست شهرمندی چین ~مزدک |
1.0 |
•Halapand | n. | هلپند: لُمپن; لمپن | lumpen | - | - | Dehxodâ | چو او ماه شکافید، شما ابر چرایید؟ 9 چو او چُست و ظریف است، شما چون هلپندید؟ (مولوی۲: ۳۶۷). -- من به گمانم منبل بر وزن تنبل را مولانا بکار برده بدک نیست ولی هلپند را هم مولانا دارد برای بیکاره و معنای نزدیکی دارد. ~Amin Keykha لومـپِــن در واژه به چم یک تکه پارچه کهنه و کثیف و ژنده است، به قاب دستمال هم گفته میشود. مارکس با آوردن این واژه در کنار پرولتاریا بر آن بار ویژه ای نهاده که ویکیپدیا به گستردگی در باره آن نوشته. ~MM ومپِنپرولتاریا, زبانزد مارکس و انگلس برای طبقه ای از همبود است (پرولتاریای ژنده) که برخلاف بورژوازی و پرولتاریا در تولید نقشی ندارد و در حاشیه اجتماع از راههای مشکوک مانند گدایی و واسطهگری و کلاهبرداری امرار معاش میکند. ولی در نگاهی دیگر طبقه ای از همبود که با پیشرفت و دگرگونی های بنیادین همبودین علاقه ای ندارد وبیشتر با هم سفرگی و وابستگی به طبقه های تولیدگر، شاغل و کارگر و پولدار می زید. ~Sony Hamedanchi |
1.0 |