Pârsig | B. | Negizeš | English | Deutsch | French | P. | Rišešenâsih | Lev |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
•Borunxwiš | برونخویش: عینی | objective | objektiv | - | Ϣiki-En Ϣiki-De Mehrbod i Vâraste | درون خویش بپرداز تا برون آیند ز پرده ها به تجلی چو ماه مستوران اگر چه گم شوی از خویش و از جهان این جا برون خویش و جهان گشته ای ز مشهوران |
1.0 | |
•Vidâyi | n. | ویدایی: عینیت | visuality | Anschaulichkeit | - | Bamdad Khoshghadami | 1.0 | |
•Benâmide | z. n. | بنامیده: مشخص; واقعی | concrete | konkret | concret | Ϣiki-En Ϣiki-De Mazdak i Bâmdâd | بـِـنامیدن [benâmidan] = benennen(Ger.) = denominate(Eng.) = نام نهادن ( توصیف و مشخص کردن); چیزی را بگونه ی مشخص و روشن معرفی کردن . برای نمونه میگوییم جانوران وحشی خطرناک هستند، اینجا یک گزاره ی کلان است و نمونه بنامیده ای نیاورده ایم ولی در این جا نمونه ی مشخص میاوریم: پلنگ یک نمونه ی مشخص از جانوران خطرناک وحشی است. پس اینجا با نام بردن یک جانور بیرام، یک نمونه ی بنامیده ( مشخص) بدست داده ایم. یا میگویند اقداماتی برای رفع بیکاری در دست اجراست، میپرسیم خب، چه اقداماتی؟ میگوید برای نمونه ساختن کارخانهای بیشتر. پس این میشود یک اقدام مشخص چون نام برده شده و برای شنونده دیگر گزاره ی کلان (کلی) نیست، یک نمونه ی عینی و بساویدنی و روشن است = بنامیده ~مزدک | 1.0 |