Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Lev
Sâxtegân z. n. ساختگان: مجتمع complex Komplex complexe Mazdak i Bâmdâd ساختگان ورزشی/ساختگان آپارتمانی
= چندینه ی ساخته

~مزدک
1.0
Seriši n. سریشی: سماجت importunity Aufdringlichkeit importunité   سریش نام گیاهی‌ست که پس از آب گرفتن ویژگی چسب‌سانی پیدا میکرده است ~مهربد 1.0
Hambud n. همبود: اجتماع

همبود: جامعه
society

society
Gesellschaft

Gesellschaft
société

société
Ϣiki-En Mazdak i Bâmdâd

Mazdak i Bâmdâd
  1.0
Hamdâšt n. همداشت: اجتماع community Gemeinschaft communauté Mehrbod i Vâraste   1.0
Hambudin z. همبودین: اجتماعی social gesellschaftlich social Ϣiki-En   1.0
Hambudvand z. همبودوند: اجتمایی societal gesellschaftlich sociétal Mehrbod i Vâraste   1.0
Hambudyâr n. همبودیار: کارگر اجتماعی social worker Sozialarbeiter travailleur social Jamshid Amanee   1.0
Hambâzgoruh n. همبازگروه: انجمن; اجتماع community Gemeinschaft communauté Ϣiki-En   1.0
Goriznâpazir z. گریزناپذیر: غیر قابل اجتناب inescapable unausweichlich inéluctable     0.0
Parhiznâpazir z. پرهیزناپذیر: اجتناب ناپذیر inevitable unvermeidlich inévitable     0.0
Hambudšenâsi n. همبودشناسی: جامعه‌شناسی; علوم اجتماعی sociology Soziologie sociologie Ϣiki-En   1.0
Âvand n. آوند: دلیل; حجت; برهان واضح; بینات reason; sake; argument Grund; Beweis; Beweisgrund raison; preuve Dehxodâ آفتاب آمد آوند آفتاب!
~مهربد

برای خوشاهنگی چامه باید گفت:
آفتاب آمد اَوَندِ آفتاب
فَرنُد ار خواهی٬ ز تاب اش رخ متاب
~مزدک
1.0
Capiridan -> capir k. چپیریدن: اجتماع و ازدحام کردن; گرد آمدن to congregate versammeln - _Dehxodâ Ϣiki-En   1.0
Halapand n. هلپند: لُمپن; لمپن lumpen - - Dehxodâ چو او ماه شکافید، شما ابر چرایید؟ 9 چو او چُست و ظریف است، شما چون هلپندید؟ (مولوی۲: ۳۶۷).


--
من به گمانم منبل بر وزن تنبل را مولانا بکار برده بدک نیست ولی هلپند را هم مولانا دارد برای بیکاره و معنای نزدیکی دارد.
~Amin Keykha

لومـپِــن در واژه به چم یک تکه پارچه کهنه و کثیف و ژنده است، به قاب دستمال هم گفته می‌شود.
مارکس با آوردن این واژه در کنار پرولتاریا بر آن بار ویژه ای نهاده که ویکیپدیا به گستردگی در باره آن نوشته.
~MM

ومپِن‌پرولتاریا, زبانزد مارکس و انگلس برای طبقه ای از همبود است (پرولتاریای ژنده) که برخلاف بورژوازی و پرولتاریا در تولید نقشی ندارد و در حاشیه اجتماع از راه‌های مشکوک مانند گدایی و واسطه‌گری و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند. ولی در نگاهی دیگر طبقه ای از همبود که با پیشرفت و دگرگونی های بنیادین همبودین علاقه ای ندارد وبیشتر با هم سفرگی و وابستگی به طبقه های تولیدگر، شاغل و کارگر و پولدار می زید.

~Sony Hamedanchi
1.0