Pârsig | B. | Negizeš | English | Deutsch | French | P. | Rišešenâsih | Lev |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
•Tarf | ترف: قرهقروت | black kashk | schwarz kaschk | kashk noir | Dehxodâ | 1.0 | ||
•Tarfand | n. | ترفند: حُقه | trick (crafty) | Kunststück | - | ϢDict-Pâ _Dehxodâ | حقه همان جعبه/قوطی است و حقه باز ها کسانی بودند با جعبه ها چشم بندی میکردند، مانند اینکه لوبیا زیر کدام جعبه است. این است که حقه زدن و حقه بازی همان چشم بندی است که اکنون برای نمونه در لاس وگاس هم یارو انجام میدهد. حقه زدن = چشم بندی کردن/ ولی امروزه بهترین برابر آن = ترفند ( چون این کار با یک فند همراه است) = Kunststueck=trick (crafty) آرنگ و تردستی هم میشود گفت. این فرایافت ،بار نایسته ی چندانی ندارد. ~مزدک |
1.0 |
•Tarfanj | z. | ترفنج: صعب العبور; راه سخت و دشوار | impassable | - | - | Ϣiki-En ϢDict-Pâ _Dehxodâ | 1.0 |