Pârsig | B. | Negizeš | English | Deutsch | French | P. | Rišešenâsih | Lev |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
•Pežuhešik | z. n. | پژوهشیک: تحقیقاتی | research-oriented | Forschungsorientiert | - | 1.0 | ||
•Pežuhešgar | n. | پژوهشگر: محقَق | researcher | Forscher | chercheur | Dehxodâ | 0.0 | |
•Pežuhešgâh | n. | پژوهشگاه: مرکز تحقیق | research facility | Forschungseinrichtung | centre de recherche | 0.0 | ||
•Pežuhešmâye | n. | پژوهشمایه: منبع; مرجع | reference | Bezugnahme; Bezug; Referenz | - | 1.0 | ||
•Samt | n. | سمت: طرف | side | Seite | côté | Dehxodâ | ریشهشناسی واژهی سمت گمانهی بسیار بالایی میرود که خود پارسی باشد و پژوهشمایهی دکتر نورایی بر این سمت پیش میرود ~مهربد | 0.0 |
•Bali | n. | بلی: آری | yes | ja | oui | واژهی بلی به گمان بسیار بالا و چنانکه در پژوهشمایهی استاد نیز نورایی آمده است, واژهای پارسیست و پیشوند «بِ» امروزین که در جایگاه دستورین واژه بکار میرود نیز با آن همریشه است ~مهربد | 0.0 | |
•Pažmordan -> pažmor | k. | پژمردن: پژمرده شدن | to wither | - | - | پژ در گذشته اَویش بوده است ->"ویش" wesh/wish -> ویژ-> بیژ-> پژ پژمر(د) = awish+mar = wizmar ( از میان واژه شناسان hubschmann با این سخن همداستان نیست) ( پژوهشمایه: An Etymological Dictionary of Persian + English and other Indo-European Languages Ali Nourai ~مزدک |
1.0 | |
•Âgahdel | آگهدل: صاحبدل | - | - | - | Mazdak i Bâmdâd | صاحبدلی به گونه ای عارف بودن و آگاه بودن دل ( بی رنج دانش و پژوهش دانشیک) از درونمایه های پدیده هاست. برای همین گفتم : دلاگاه هراینه میشود همچنین آگهدل هم بجای دلاگاه گفت. مانند دریادل و ... ~مزدک |
1.0 | |
•Bedrudbazm | n. | بدرودبزم: مهمانی وداع | farewell party | Abschiedsfeier | - | Milad Kiyan Mazdak i Bâmdâd | بدرودبزم هم دراز است و هم بدرود برابر وداع یا خداحافظی همیشگیست. = farewell/lebe wohlFarewell party= بدرودبزم~مزدک + مهربدجان بهتر بود در پژوهشمایه ها، رو به روى بدرود بزم این را مى نگاشتید كه پیشنهاد این واژه در گام نخست بدست مهدى اخوان ثالث و به گونه ى بزمِ بدرود انجام شد. در پسگفتارِ نسكِ از این اوستا ~کیان |
1.0 |
•Nežuhestan -> nežuh | k. | نژوهستن: استخبار کردن | to gather intelligence | - | - | Mazdak i Bâmdâd | تنها با شنیدن/شنود نمیشه کار کرد٬ دیدن پنهانی هم درینکار اندرست. بجای پژوهش میشه از کاوش سود جست: نهانکافتن--> نهانکاو-> نهانکاوش میتوان از پیشوند نِـِ که در نهان و نشیب و .. داریم و چم پایین و «زیرزیرکی» میدهد بجای نهان سود جسته و بگوییم: نیژوهش بجای پد ژوستن٬ نی ژوستن ژوستن≈جُستن ژوهش= جویش ~Mazdak |
1.0 |
•Nižuhestan —> Nežuhestan | ||||||||
•Handâštan -> handâr | k. | هنداشتن: پنداشتن; باور داشتن; عقیده داشتن | to deem | erachten | - | Mazdak i Bâmdâd | واژه ی پنداشتن کمابیش از آمایش به+ هم+ داشتن میاید (پژوهشمایه از علی نورائی) to deem یک جور پنداشتن و باور داشتن است که با دریافت بیشتری همراه است تا پنداشتن. بر این پایه با برداشتن پ ( به، پاد) میتوان با پیشوند هن=هم ، گفت هنداشتن من اورا شایسته میهندارم I deem him worthy هر کاری که بایسته میهندارید انجام دهید any action you deem necessary |
1.0 |