Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Lev
Pormâye n. پرمایه: غنی full of substance; enrichment substanzvoll; Anreicherung+Bereicherung - Ϣiki-En ϢDict-Pâ Ϣiki-Pâ _Dehxodâ نام گاوی که به فریدون در کوه البرز شیر میداد نیز پـُرمایه بود که در برخی نسخه ها " بـرمایه" هم آمده. پُرمایه سازی اورانیوم ~مزدک 1.0
Parmâsidan -> parmâs k. پرماسیدن: لمس کردن to touch berühren toucher MacKenzie   1.0
Xwârbârforuši n. خواربارفروشی: بقالی; سوپرمارکت grocery shop; supermarket Lebensmittelgeschäft; Supermarkt épicerie; supermarché Dehxodâ   0.0
Xwârbârforuš n. خواربارفروش: بقال; سوپرمارکتی grocer Lebensmittelhändler épicier Dehxodâ   0.0
Porfarâvard n. پرفرآورد: پرحاصل productive - - Mazdak i Bâmdâd مانند پرشیر, پرمایه ~مزدک 1.0
Šenâftan -> šenâb k. شنافتن: درک کردن to comprehend begreifen comprendre   اشنفتن در لری بجای شنیدن بكار میرود

~Amin Keykha

(Y)
برای درک کردن خوبه
برای فهمیدن ٬ دریافتن را داریم و اینگونه زبان ما پرمایه تر میشود اگر برای درک ٬ اشنافت را بتوان گرفت.
ساده تر میشود گفت شِنافتن ٬ با بن کنون شناب
شنافتم= درک کردم
می شنابم چه میخواهید = درک میکنم چه میخواهید

~Mazdak
1.0