Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Lev
Bažgam n. بژگم: مانع hindrance Hindernis obstacle Ϣiki-En   1.0
Rahgir n. رهگیر: مانع obstacle; barrier Barriere - Mazdak i Bâmdâd   1.0
Bažgamidan -> bažgam k. بژگمیدن: مانع شدن to hinder behindern empêcher Ϣiki-En   1.0
Gerâte n. گراته: عایق; مانع insulator Isolator isolant Dehxodâ   1.0
Nâhampazir z. ناه‌مپذیر: مانع الجمع exclusive exklusiv exclusif Mazdak i Bâmdâd exclusive or = yâye nâhampazir 1.0
Vižesâr n. ویژه‌سار: انحصار exclusiveness Ausschließlichkeit exclusivité Nader Tabasian سار= جای چیزی
سار= زار، پسوند کثرت و فراوانی
سار= زار، زار. (پسوند) بمعنی مکان روئیدن باشد. (برهان قاطع).
سار= زار، بمعنی انبوهی و بسیاری هم آمده است . (برهان قاطع).
زار و سار جای انبوه بودن چیزی است .
سار = صفت، دیوسار؛ دیوصفت

ویژه‌سار برای انحصار شایسته است چون یک گستره‌ (محدوده) است که در آن ویژگی یک چیز برای یک چیز دیگر چشمگیر و مهند است.

انحصار. ...[اِ ح ِ ] (ع مص ) در اصطلاح مالیه محدود کردن ساخت یا توزیع یا فروش چیزی بدولت یا مؤسسه و یا شرکتی : انحصار دخانیات . || (اِمص ) محدودیت . (فرهنگ فارسی معین ). محصور شدگی . محبوس شدگی . تنگ کردگی . || بازداشتگی . || گنجیدگی در چیزی . || احاطه و محاصره . || ممانعت و منع. || تحدید. (ناظم الاطباء).

~نادر طبسیان
1.0