Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Lev
Zâb n. زاب: صفت

زاب: صفت; کوتاهیده‌یِ زابواژه
attribute

adjective
Eigenschaft

Eigenschaftswort
-

adjectif
Ϣiki-En Ϣiki-De ϢDict-Pâ Ϣiki-Pâ _Dehxodâ

Ϣiki-En Ϣiki-De ϢDict-Pâ Ϣiki-Pâ _Dehxodâ
  1.0
Foruze n. فروزه: صفت عالی virtue; characteristic Tugend - _Dehxodâ Ϣiki-En Ϣiki-En Dasâtir   1.0
Padveštan -> padvis k. پدوشتن: صفت نسبت دادن to ascribe zuschreiben attribuer Mehrbod i Vâraste   1.0
Dadmaneš n. ددمنش: وحشی; حیوان‌صفت beastly scheußlich bestial     1.0
Ârun n. آرون: خصلت نیک; صفت خوب virtue; merit; good trait - - Ϣiki-En Ϣiki-En ϢDict-Pâ _Dehxodâ به آرون او نیست در بوم و رست
جهان را به آرون و آذین بست (کذا).
1.0
Zâbvâže n. زابواژه: صفت (دستور زبان) adjective Eigenschaftswort adjectif Ϣiki-En Ϣiki-De   1.0
Vižesâr n. ویژه‌سار: انحصار exclusiveness Ausschließlichkeit exclusivité Nader Tabasian سار= جای چیزی
سار= زار، پسوند کثرت و فراوانی
سار= زار، زار. (پسوند) بمعنی مکان روئیدن باشد. (برهان قاطع).
سار= زار، بمعنی انبوهی و بسیاری هم آمده است . (برهان قاطع).
زار و سار جای انبوه بودن چیزی است .
سار = صفت، دیوسار؛ دیوصفت

ویژه‌سار برای انحصار شایسته است چون یک گستره‌ (محدوده) است که در آن ویژگی یک چیز برای یک چیز دیگر چشمگیر و مهند است.

انحصار. ...[اِ ح ِ ] (ع مص ) در اصطلاح مالیه محدود کردن ساخت یا توزیع یا فروش چیزی بدولت یا مؤسسه و یا شرکتی : انحصار دخانیات . || (اِمص ) محدودیت . (فرهنگ فارسی معین ). محصور شدگی . محبوس شدگی . تنگ کردگی . || بازداشتگی . || گنجیدگی در چیزی . || احاطه و محاصره . || ممانعت و منع. || تحدید. (ناظم الاطباء).

~نادر طبسیان
1.0