Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Lev
Canab n. چنب: سنت tradition Tradition - Dehxodâ   1.0
Tarâyin n. ترآیین: سنت tradition Tradition tradition Mazdak i Bâmdâd آیینی که در گذر روزگار دست بدست داده شده. 1.0
Tarâdâdin z. ترادادین: سنتی traditional traditionell; überliefert traditionnel     1.0
Dânešyâr z. n. دانشیار: دوسنت docent Dozent docent Dehxodâ   1.0
Dirâyin n. دیرآیین: رسم و سنت tradition Tradition tradition Faramarz Bigdelou به گمانم تراداد برابر شایسته‌ای نیست. بن داد در فرایافت‌های گوناگون و کمابیش بی‌پیوند بهم، کاربرد دارد، دلالت آن به یک فرایافت دیگر، زبان را ناتوان‌تر می‌سازد.
شاید واژه‌ای آشنا مانند دیرآیینی بیشتر بخت پذیرفته شدن داشته باشد.
1.0
Tarâdâd n. تراداد: رسم و سنت tradition Tradition tradition Ϣiki-En ادیب‌سلطانی چیزی که از این دست به آن دست و این زادمان به زادمان پسین داده شده = تـَرا+داده = given/spoken through generations = trans+ dict ~مزدک 1.0
Zeh a. زه: احسنت! آفرین! well done gut gemacht bien joué Ϣiki-En ϢDict-Pâ _Dehxodâ   1.0
Âfarin n. a. آفرین: احسنت; بارک الله well-done - - Dehxodâ   0.0