Pârsig | B. | Negizeš | English | Deutsch | French | P. | Rišešenâsih | Lev |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
•Bas | z. b. | بس: کافی | enough | genug | assez | Dehxodâ | 0.0 | |
•Basande | n. | بسنده: کافی
بسنده: کافی |
enough
sufficient |
genug
ausreichend |
assez
suffisant |
Dehxodâ
Dehxodâ |
0.1 | |
•Kâfexâne | n. | کافهخانه: کافی شاپ | coffee shop | Caféhaus | café | Mehrbod i Vâraste | از آنجاییکه قهوهخانه این روزها آدم را یاد چیز دیگری میاندازد میشود از ورتش امروزینتر قهوه بهره گرفته و گفت کافهخانه. ~Mehrbod | 1.0 |
•Bârikdidan -> bârikbin | k. | باریکدیدن: موشکافی کردن | to scrutinize | - | - | 1.0 | ||
•Halapand | n. | هلپند: لُمپن; لمپن | lumpen | - | - | Dehxodâ | چو او ماه شکافید، شما ابر چرایید؟ 9 چو او چُست و ظریف است، شما چون هلپندید؟ (مولوی۲: ۳۶۷). -- من به گمانم منبل بر وزن تنبل را مولانا بکار برده بدک نیست ولی هلپند را هم مولانا دارد برای بیکاره و معنای نزدیکی دارد. ~Amin Keykha لومـپِــن در واژه به چم یک تکه پارچه کهنه و کثیف و ژنده است، به قاب دستمال هم گفته میشود. مارکس با آوردن این واژه در کنار پرولتاریا بر آن بار ویژه ای نهاده که ویکیپدیا به گستردگی در باره آن نوشته. ~MM ومپِنپرولتاریا, زبانزد مارکس و انگلس برای طبقه ای از همبود است (پرولتاریای ژنده) که برخلاف بورژوازی و پرولتاریا در تولید نقشی ندارد و در حاشیه اجتماع از راههای مشکوک مانند گدایی و واسطهگری و کلاهبرداری امرار معاش میکند. ولی در نگاهی دیگر طبقه ای از همبود که با پیشرفت و دگرگونی های بنیادین همبودین علاقه ای ندارد وبیشتر با هم سفرگی و وابستگی به طبقه های تولیدگر، شاغل و کارگر و پولدار می زید. ~Sony Hamedanchi |
1.0 |