Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Lev
Nârowšan   ناروشن: نامشخص unclear unklar pas clair     0.0
Vižegunidan -> vižegun k. ویژه‌گونیدن: مشخص کردن to specify angeben spécifier Mazdak i Bâmdâd   1.0
Zubarâne b. زوبرانه: به صراحت; مشخصا explicitly - - Mazdak i Bâmdâd بهتر است بگوییم زوبرانه برای
explicit.
چون هزبرانه در گاه گویش با ازبرانه ( از حفظ) کژامیغ میشود

~مزدک
1.0
Vâkarândan -> vâkarân k. واکرانیدن: تعریف کردن; مشخص کردن to define definieren; abgrenzen définir Mehrbod i Vâraste Mazdak i Bâmdâd   1.0
Benâmidan -> benâm k. بنامیدن: نام نهادن; توصیف و مشخص کردن to denominate benennen - _Dehxodâ Ϣiki-En یکی رنج ره را بنامیده گنج - یکی گنج خود را بخوانیده رنج 1.0
Benâmide z. n. بنامیده: مشخص; واقعی concrete konkret concret Ϣiki-En Ϣiki-De Mazdak i Bâmdâd بـِـنامیدن [benâmidan] = benennen(Ger.) = denominate(Eng.) = نام نهادن ( توصیف و مشخص کردن); چیزی را بگونه ی مشخص و روشن معرفی کردن . برای نمونه میگوییم جانوران وحشی خطرناک هستند، اینجا یک گزاره ی کلان است و نمونه بنامیده ای نیاورده ایم ولی در این جا نمونه ی مشخص میاوریم: پلنگ یک نمونه ی مشخص از جانوران خطرناک وحشی است. پس اینجا با نام بردن یک جانور بیرام، یک نمونه ی بنامیده ( مشخص) بدست داده ایم. یا میگویند اقداماتی برای رفع بیکاری در دست اجراست، میپرسیم خب، چه اقداماتی؟ میگوید برای نمونه ساختن کارخانهای بیشتر. پس این میشود یک اقدام مشخص چون نام برده شده و برای شنونده دیگر گزاره ی کلان (کلی) نیست، یک نمونه ی عینی و بساویدنی و روشن است = بنامیده ~مزدک 1.0