Pârsig | B. | Negizeš | English | Deutsch | French | P. | Rišešenâsih | Lev |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
•Nâpadid | z. | ناپدید: غیب | invisible | unsichtbar | invisible | Dehxodâ | 0.0 | |
•Badguyi | n. | بدگویی: غیبت | defamation; gossip | Diffamierung; Klatsch | diffamation; potins | Dehxodâ | 0.0 | |
•Barangizeš | n. | برانگیزش: ترغیب | motivation | Motivation | motivation | 1.0 | ||
•Šoguniyâ | z. | شگونیا: غیبگو; فالگیر | soothsayer | Wahrsager | devin | Dehxodâ | 1.0 | |
•Forugaštan -> forugard | k. | فروگشتن:
فروگشتن: |
to explore; to travel throughly
to go under |
-
untergehen |
-
- |
Dehxodâ
Dehxodâ |
یکی از چم های پیشوند فرو، همان سراسر و تا به پایان (کلّ و تمامی) است . مانند فروگرفتن (مصادره-اشغال)= گرفتن همه جا/ همه چیز فروگشتن : اگر گشتن را همان سیر و سیاحت بگیریم، میشود سراسر چیزی را گشتن و گردیدن . اگر گشتن را برابر شدن بگیریم، این فرو به چم پایین است و میشود غرق شدن یا پنهان شدن و .... اینهایی که در آنها فرو برابر سراسر و تا به پایان است، نیاز به کارگیر دارند: چنگیز چین را فروگرفت او خراسان را فروگشت و مردم نیشابور را فروکُشت. فرستاده، نامه ی را بر پادشاه فروخواند ... آنجایی که گشتن برابر شدن است کارگیر نیاز نیست: کیخسرو در میان برف البرزکوه فروگشت ( غیب شد/غرق شد) ~مزدک |
1.0 |