Pârsig | B. | Negizeš | English | Deutsch | French | P. | Rišešenâsih | Lev |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
•Rade | n. | رده: طبقه | class | Klasse | classe | _Dehxodâ Ϣiki-En Ϣiki-Pâ | 1.0 | |
•Âškube | z. v. n. pav. | آشکوبه: طبقه | floor | Etage | étage | _Dehxodâ Ϣiki-En | 1.0 | |
•Radebandi | n. | ردهبندی: طبقه بندی | classification | Einstufung | classification | 0.09 | ||
•Dastebandi | n. | دستهبندی: طبقه بندی | category | Kategorie | catégorie | 0.0 | ||
•Dastebastan -> dasteband | k. n. | دستهبستن: طبقه بندی کردن | to categorize | Kategorisieren | classer par catégories | 0.2 | ||
•Sâzvâri | n. | سازواری: وقف یافتن; منطبق شدن | adaptation | - | - | Ϣiki-En | 1.0 | |
•Rawâl | n. | روال: شیوه ای که رواست ,معمول، طبق معمول = بروال گذشته | usual | - | - | _Dehxodâ | 1.0 | |
•Andamidan -> andam | k. | اندمیدن: آه کشیدن; دریغ خوردن; مرد همواره به اول کار خود می گردد و به آن می اندمد و از خوشی ها باز می خواهد… (طبقات الصوفیه، ۴۵).
اندمیدن: دریغ خوردن |
to sigh
to poignant |
-
- |
-
- |
ϢDict-Pâ _Dehxodâ Ϣiki-En
|
1.0 | |
•Rawâlomand | z. n. | روالمند: عادی، طبق عادت، طبق تجربه ی معمولی ، طبق معمول | routine | gewohnheitsmäßig;schematisch;Standard;Routine | - | 1.0 | ||
•Halapand | n. | هلپند: لُمپن; لمپن | lumpen | - | - | Dehxodâ | چو او ماه شکافید، شما ابر چرایید؟ 9 چو او چُست و ظریف است، شما چون هلپندید؟ (مولوی۲: ۳۶۷). -- من به گمانم منبل بر وزن تنبل را مولانا بکار برده بدک نیست ولی هلپند را هم مولانا دارد برای بیکاره و معنای نزدیکی دارد. ~Amin Keykha لومـپِــن در واژه به چم یک تکه پارچه کهنه و کثیف و ژنده است، به قاب دستمال هم گفته میشود. مارکس با آوردن این واژه در کنار پرولتاریا بر آن بار ویژه ای نهاده که ویکیپدیا به گستردگی در باره آن نوشته. ~MM ومپِنپرولتاریا, زبانزد مارکس و انگلس برای طبقه ای از همبود است (پرولتاریای ژنده) که برخلاف بورژوازی و پرولتاریا در تولید نقشی ندارد و در حاشیه اجتماع از راههای مشکوک مانند گدایی و واسطهگری و کلاهبرداری امرار معاش میکند. ولی در نگاهی دیگر طبقه ای از همبود که با پیشرفت و دگرگونی های بنیادین همبودین علاقه ای ندارد وبیشتر با هم سفرگی و وابستگی به طبقه های تولیدگر، شاغل و کارگر و پولدار می زید. ~Sony Hamedanchi |
1.0 |