Pârsig | B. | Negizeš | English | Deutsch | French | P. | Rišešenâsih | Lev |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
•Sij | سیج: خطر | danger; trouble | Achtung | danger | MacKenzie Ϣiki-En Ϣiki-En Ϣiki-Pâ | 1.0 | ||
•Sijnâk | z. | سیجناک: خطرناک | dangerous | gefährlich | dangereux | Ϣiki-En | 1.0 | |
•Sijsâr | n. | سیجسار: منطقهیِ خطر | danger zone | Gefahrenzone | - | Mazdak i Bâmdâd | منطقه در بیخ عربی همان کمر( میانبند) بوده ولی امروزه همانا یک جایگاه جغرافیاییست= بومسار (locality, zone) منطقه ی خطر= سیجسار منطقه ی کوهستانی= کوهسار ~جبرس |
1.0 |
•Zerangi | n. | زرنگی: دها | cleverness | Klugheit | - | Dehxodâ | ๏ داهی= زرنگ/ دها = زرنگی : رنگی از هوش در کار دارد چلِوِرنِسس/Kلعگهِت باید دانست که هوشمندی و تیزهوشی و هوشیاری با هم یکسان نمیباشند و هرکدام ویژگی دیگری را میرسانند. ๏ هوشیار : نشانه ها و سیجهای جهان بیرونی را بهتر و بیدار تر دریافت کرده و واکنش درخور نشان میدهد. ๏ هوشمند : دارای هوش "بسیار" است (بیش از ۱۲۰ ئق) و میتواند پرسمانهای پیچیده را پاسخگشایی نماید هرچند بایسته نیست که زود به پاسخ برسد ๏ تیزهوش : کسی است که "زودتر" از همتایان خود به پاسخ پرسمان میرسد ولی نیازانه و همواره از پس پرسمان های پیچیده بر نمیآید. ๏ باهوش: کسی که گول نیست و هوشی در تراز روالمند (۱۰۰ ئق) و شاید کمی بهتر ٬ دارد ๏ تیزویر : کسی است که داده پردازی تند تر به همراه "کاربرد ویر" ( مِمُری) دارد. درست مانند رایانه ای که دارای هارد-درایو تند تری میباشد. همچنین٬ زرنگی و زیرکی یکی نیستند؛ زیرک کمی آبزیرکاه است و در برابر٬ زرنگ کاری تر و کوشا تر است ~Mازداک |
0.0 |
•Hošyâri | n. | هشیاری: کیاست | alertness | Wachsamkeit | - | Dehxodâ | ๏ کیاست/کیّاس = هوشیاری/هوشیار الِرتنِسس/ذاچهسامکِت باید دانست که هوشمندی و تیزهوشی و هوشیاری با هم یکسان نمیباشند و هرکدام ویژگی دیگری را میرسانند. ๏ هوشیار : نشانه ها و سیجهای جهان بیرونی را بهتر و بیدار تر دریافت کرده و واکنش درخور نشان میدهد. ๏ هوشمند : دارای هوش "بسیار" است (بیش از ۱۲۰ ئق) و میتواند پرسمانهای پیچیده را پاسخگشایی نماید هرچند بایسته نیست که زود به پاسخ برسد ๏ تیزهوش : کسی است که "زودتر" از همتایان خود به پاسخ پرسمان میرسد ولی نیازانه و همواره از پس پرسمان های پیچیده بر نمیآید. ๏ باهوش: کسی که گول نیست و هوشی در تراز روالمند (۱۰۰ ئق) و شاید کمی بهتر ٬ دارد ๏ تیزویر : کسی است که داده پردازی تند تر به همراه "کاربرد ویر" ( مِمُری) دارد. درست مانند رایانه ای که دارای هارد-درایو تند تری میباشد. همچنین٬ زرنگی و زیرکی یکی نیستند؛ زیرک کمی آبزیرکاه است و در برابر٬ زرنگ کاری تر و کوشا تر است ~Mازداک |
0.0 |
•Bartâxtan -> bartâz | k. | برتاختن: بسیج شدن; رویارویی کردن; مقابله کردن | to tackle | angehen | - | Mazdak i Bâmdâd Dehxodâ | این واژگان angehen/tackle بیشتر یک چم بسیج و یک آغاز برای رویارویی یا انجام کار است (پیشوند an در آلمانی پـُرگه چنین چمی دارد، برای نمونه sprechen = سخن گفتن، ولی ansprechen = آغاز سخن گفتن با یک کسی ، بسوی کسی رفتن و با وی سخن آْغازیدن.) پس در اینجا هم چمی نزدیک به بسوی چیزی براه افتادن یا بسوی او رفتن را آغازیدن که یا برای رودررویی است یا جنگ است یا یافتن یک راه گشایش است و ... پیشوند فراخور این an در اینجا میتوان همان بر باشد که از جای برخاستن و آغاز و اینها را یادآیند میسازد و برای رفتن به رودررویی، تاختن درخور است: روی هم برتاختن. بیایید نخست این پرسمان را برتازیم = Let us tackle this problem first ~مزدک |
1.0 |