Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Lev
Rowšan z. روشن: معلوم clear klar clair Dehxodâ   0.0
Rowšangar z. n. روشنگر: بیانگر explanatory; represents erläuternd; repräsentiert explicatif; représente Dehxodâ   0.0
Nârowšan   ناروشن: نامشخص unclear unklar pas clair     0.0
Rowšanvir n. روشنویر: روشنفکر intellectual Intellektueller - Ϣiki-En Ϣiki-De _Dehxodâ   1.0
Rowšanviri n. روشنویری: روشنفکری intellectuality Intellektualität - _Dehxodâ   1.0
Ruzenidan -> ruzen k. روزنیدن: روشن کردن to lighten aufhellen - MacKenzie   1.0
Râypeyk n. رایپیک: دیپلومات diplomat Diplomat diplomate Mazdak i Bâmdâd رآیْ‌پـِیک= دیپلمات
روشنگری: اگر با این رویکرد که دیپلمات٬ فرستاده ی خردمند و هوشیاری است که برای گفتکو و رهگشایی از سوی یک کشور کار میکند٬( گرچه گاهی هم احمقند) و با نامه و نوشته هم سروکار دارد و با نگر بدینکه پیک همان فرستاده و نامه بر است و اینکه رای به چم خرد و هوش و چاره و ... هم آمده است میتوان برای نشان دادن کارکرد ویژه و جایگاه والای این «پیک» به او رای‌پیک گفت.
پس برای دیپلوماسی هم داریم: رای‌پیکار
برای دیپلوماتیک: رای‌پیکین

~Mazdak
1.0
Benâmide z. n. بنامیده: مشخص; واقعی concrete konkret concret Ϣiki-En Ϣiki-De Mazdak i Bâmdâd بـِـنامیدن [benâmidan] = benennen(Ger.) = denominate(Eng.) = نام نهادن ( توصیف و مشخص کردن); چیزی را بگونه ی مشخص و روشن معرفی کردن . برای نمونه میگوییم جانوران وحشی خطرناک هستند، اینجا یک گزاره ی کلان است و نمونه بنامیده ای نیاورده ایم ولی در این جا نمونه ی مشخص میاوریم: پلنگ یک نمونه ی مشخص از جانوران خطرناک وحشی است. پس اینجا با نام بردن یک جانور بیرام، یک نمونه ی بنامیده ( مشخص) بدست داده ایم. یا میگویند اقداماتی برای رفع بیکاری در دست اجراست، میپرسیم خب، چه اقداماتی؟ میگوید برای نمونه ساختن کارخانهای بیشتر. پس این میشود یک اقدام مشخص چون نام برده شده و برای شنونده دیگر گزاره ی کلان (کلی) نیست، یک نمونه ی عینی و بساویدنی و روشن است = بنامیده ~مزدک 1.0
Râypeykin z. رایپیکین: دیپلوماتیک diplomatic diplomatisch diplomatique Mazdak i Bâmdâd رآیْ‌پـِیک= دیپلمات
روشنگری: اگر با این رویکرد که دیپلمات٬ فرستاده ی خردمند و هوشیاری است که برای گفتکو و رهگشایی از سوی یک کشور کار میکند٬( گرچه گاهی هم احمقند) و با نامه و نوشته هم سروکار دارد و با نگر بدینکه پیک همان فرستاده و نامه بر است و اینکه رای به چم خرد و هوش و چاره و ... هم آمده است میتوان برای نشان دادن کارکرد ویژه و جایگاه والای این «پیک» به او رای‌پیک گفت.
پس برای دیپلوماسی هم داریم: رای‌پیکار
برای دیپلوماتیک: رای‌پیکین

~Mazdak
1.0
Râypeykâr n. رایپیکار: دیپلوماسی diplomat Diplomat diplomate Mazdak i Bâmdâd رآیْ‌پـِیک= دیپلمات
روشنگری: اگر با این رویکرد که دیپلمات٬ فرستاده ی خردمند و هوشیاری است که برای گفتکو و رهگشایی از سوی یک کشور کار میکند٬( گرچه گاهی هم احمقند) و با نامه و نوشته هم سروکار دارد و با نگر بدینکه پیک همان فرستاده و نامه بر است و اینکه رای به چم خرد و هوش و چاره و ... هم آمده است میتوان برای نشان دادن کارکرد ویژه و جایگاه والای این «پیک» به او رای‌پیک گفت.
پس برای دیپلوماسی هم داریم: رای‌پیکار
برای دیپلوماتیک: رای‌پیکین

~Mazdak
1.0