Pârsig | B. | Negizeš | English | Deutsch | French | P. | Rišešenâsih | Lev |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
•Rubardâštan -> rubardâr | k. | روبرداشتن: روبرداری کردن | to dump | - | - | Ϣiki-En | 1.0 | |
•Pišgu | n. | پیشگو: نبی | oracle | Orakel | oracle | Dehxodâ | دگرسانی سروش با اوراکل این است که سروش یک هستی ایزدی و مینوی است ولی اوراکل ها آدم هایی بوده اند که مانند رمال ها و فالبین های خودمان یک پیشگویی هایی میکرده اند و هنرشان این بوده پیشگویی را جوری بکنند که همه جوره بتوان از ان برداشت نمود و همواره درست از آب در بیاید. ~Mazdak |
0.0 |
•Pišguy —> Pišgu | ||||||||
•Barnemune | n. | برنمونه: اشانتیون; واحد نمونه | sample | Sample | échantillon | Mehrbod i Vâraste | نمونهای که برای یک کار ویژه برداشته میشود, همچون برگزیدن که گزینشیست در یک راستای ویژه ( = ترجیح دادن) ~Mehrbod |
1.0 |
•Namâjâm | n. | نماجام: تلویزیون | television | Fernsehen | télévision | Mazdak i Bâmdâd | شاید بهتر باشد بجای چسبیدن به چم واژگانی تلهویزیون٬ که امروزه دیگر همه جا از راه دور هم نیست ( مانند نشان دادن فیلم های bluray /video/dvd ) با نگرش به کارکرد و ویژگیهای برجسته ی این دستگاه٬ و برداشت از فرهنگ ایران٬ واژه ای درخور برای آن بیابیم. کاووس شاه دستگاهی شیشه ای داشت بنام جامجم یا جام جهاننما ( جام= شیشه در پهلوی و در آذری امروز)٬ که گویا دیوان برای جمشید شاه ساخته بودند و هرجای جهان را نشان میداد. مانند نماجام ~مزدک |
1.0 |
•Nemâjâm —> Namâjâm | ||||||||
•Handâštan -> handâr | k. | هنداشتن: پنداشتن; باور داشتن; عقیده داشتن | to deem | erachten | - | Mazdak i Bâmdâd | واژه ی پنداشتن کمابیش از آمایش به+ هم+ داشتن میاید (پژوهشمایه از علی نورائی) to deem یک جور پنداشتن و باور داشتن است که با دریافت بیشتری همراه است تا پنداشتن. بر این پایه با برداشتن پ ( به، پاد) میتوان با پیشوند هن=هم ، گفت هنداشتن من اورا شایسته میهندارم I deem him worthy هر کاری که بایسته میهندارید انجام دهید any action you deem necessary |
1.0 |