Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Lev
Rapivin   رپیوین: جنوب south - - Ϣiki-En   1.0
Zurmorzi n. زورمرزی: تجاوز rape vergewaltigen râpé Mazdak i Bâmdâd   1.0
Zurmorzidan -> zurmorz k. زورمرزیدن: تجاوز کردن to rape vergewaltigen violer Mazdak i Bâmdâd   1.0
Vandnegâr n. وندنگار: گراف graph Graph - Mazdak i Bâmdâd وند همان بند و از بستن میاید و اندام یا پیوند ارگانیک را میرساند. برای نمونه در نام تیره های ایرانی، مانند کارن-وند، ( مانند مازیار کارن-وند) یا هم اکنون در نام خاندان های لر و کرد و .. مانند پولادوند و اینها دیده میشود. در واژه های پسوند و پیشوند همان عضو هایی از واژه را میرساند که در پس یا پیش میایند. در نگره گردآیه ها ( مجموعه ها) هم فرایافتی بنام عضو یا همان وند/هموند را داریم و از آنجایی که گراف از پیوند میان هموند های یک گردایه سخن میگوید، میتوان آنرا نگاره ی ویژه ای که گویای وابستگی این وندهاست دانست و کوتاه سخن، بدان وندنگاره گفت.

~مزدک
1.0
Latopâre n. لتوپاره: قراضه scrap Schrott ferraille     0.3
Zurmorz n. زورمرز: متجاوز rapist Vergewaltiger violeur Mazdak i Bâmdâd   1.0
Derafš n. درفش: پرچم, نماد flag Flagge drapeau _Dehxodâ Ϣiki-Pâ Ϣiki-En Ϣiki-Pâ   1.0
Kârpic n. کارپیچ: لفافه wrapper Verpackung enveloppe Dehxodâ این واژه را میتوان در بافتار برنامه‌نویسی بکار بست ~مهربد 1.0
Tondâ n. تندا: سرعت (بُردارین)

تندا: تمپو
velocity

tempo
Geschwindigkeit

Tempo
rapidité

tempo
Mazdak i Bâmdâd

هم‌سنگ با درازا، پهنا، بلندا، ژرفا و ... ~بامداد خوشقدمی 1.0
Zanaxdâr z. n. زنخدار: ذوزنقه; چانه دار trapezoid - - Ϣiki-En   1.0
Parnegâšt n. پرنگاشت: پاراگراف paragraph Absatz paragraphe Sony Hamedanchi   1.0
Zendeginâme n. زندگینامه: بیوگرافی biography Biografie biographie Dehxodâ   0.0
Vargoftan -> varguy k. ورگفتن: سخنی را نقل بیان کردن جوریکه واژه به واژه یکسان نباشد و تنها معنی را برساند; ترجمه و تفسیر کردن; ترجمه‌یِ آزاد; to paraphrase paraphrasieren paraphraser _Dehxodâ Ϣiki-En Ϣiki-De   1.0
Pâdgâh n. پادگاه: نقطه مقابل counterpoint Kontrapunkt contrepoint Mehrbod i Vâraste   1.0
Yâdmânidan -> yâdmân k. یادمانیدن: خاطره یادآوردن to recollect Erinnern sich se rappeler Ϣiki-En   1.0
Farturnegâri n. فرتورنگاری: عکاسی photography Fotografie la photographie     1.0
Marzešnegâri n. مرزشنگاری: pornography Pornografie - Ϣiki-En Ϣiki-De   1.0
Borunyâftan -> borunyâb k. برونیافتن: برآوردنِ بلنجِ یک برآیه بیرون از گستره‌یِ بلنج‌هایِ شناخته شده to extrapolate - - ⚕Heydari Ϣiki-En   1.0
Râznegâri n. رازنگاری: رمزنگاری cryptography - - Ϣiki-En   1.0
Farturnegâr n. فرتورنگار: عکاس photographer Fotograf photographe     1.0
Simânegâri n. سیمانگاری: دانشی که اندر ویژگی‌هایِ تاریخیِن یک تیره/گروه میپژوهد prosopographie Prosopographie prosopographie Ϣiki-En Ϣiki-De   1.0
Morz n. مرز: مجامعت

مرز: مقعد
sexual intercourse

anus
Geschlechtsverkehr

Anus
rapports sexuels

anus
Dehxodâ

Dehxodâ
  0.0
Morzidan n. مرزیدن: جماع کردن to have intercourse Geschlechtsverkehr haben avoir des rapports sexuels Dehxodâ   1.0
Xodaki n. خودکی: عکسی که کس از خود میاندازد selfie Selfie selfie Mazdak i Bâmdâd در سلفى (واژه مورد نظر من) مهم این دو مورد است كه ١-فرد از خودش به تنهایى و یا با چند نفر دیگر ٢-عكس بگیرد.
به صورتى: از خود/خودشان + فعل عكس گرفتن
Selfie is a self portrait photography
بنابراین شاید:
عكس خودنگاره
ولى خودك هم نو بودن و كوتاه بودن را دارد و هم مثل واژه سلفى فراخ است به متنهاى مختلف راحت تر گره میخورد و در عین حال «خود-سلف» را هم دارد. ~مرجان شیرازی

چون سلفی یک واژه ی (زاب ونام) هام‌ساخته و کوتاهیده ی نوازش کرده ( مانند حسنی بجای حسن) میباشد٬ بهتر است بگوییم:
خودکی khodaki
یک خودکی گرفتم
روانتر است تا گفتن : یک خودک گرفتم

~مزدک
1.0