Pârsig | B. | Negizeš | English | Deutsch | French | P. | Rišešenâsih | Lev |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
•Uyeš | n. | اویش: هویت | identity | Identität | identité | Dehxodâ Dasâtir | 1.0 | |
•Kisti | n. | کیستی: هویت | identity | Identität | identité | 1.0 | ||
•Šenâse | n. | شناسه: هویت | ID; identity | Identität | identité | 1.0 | ||
•Kistâ | n. | کیستا: شخصیت | character | Charakter | caractère | Mazdak i Bâmdâd | من برای واژه ی شخصیت بسیار اندیشیدم و یک فراورده ی این اندیشه، واژه ی کیستا بود. ( به آهنگ چیستا) برای نمونه، از واژه ی چه-> چیست-> چیستان درست شده که یک نامواژه است = معما. پس از کی ( who ) نیز میتوان واژه ساخت. در پارسی میگویند یارو برای خودش کسی است، آدم بی شخصییت یا ناکس است یا کسی نیست ! پس کس یا کی در پیوند با فرایافت شخصیت اند. فزون بر این، دیریست که واژه ی کیستی را برای هویت داریم. شخصیت در چم دیگر خود که به رفتار برمیگردد، میتواند با واژه ی منش، منشنمدی ( بی منشی) برآورده شود. ~مزدک |
1.0 |