Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Lev
Safrang n. سفرنگ: تفسیر

سفرنگ: معنی کردن نوشته‌هایِ دینی
interpretation

exegesis
Interpretation

Exegese
-

-
Ϣiki-En Ϣiki-De ϢDict-Pâ _Dehxodâ

Ϣiki-En Ϣiki-De ϢDict-Pâ _Dehxodâ
  1.0
Âzandidan -> âzand k. آزندیدن: تفسیر کردن to interpret - - Ϣiki-En   1.0
Gozârnâme n. گزارنامه: کتاب تفسیر خواب dream interpretation book Traumdeutung Buch livre d'interprétation des rêves Dehxodâ   1.0
Vargoftan -> varguy k. ورگفتن: سخنی را نقل بیان کردن جوریکه واژه به واژه یکسان نباشد و تنها معنی را برساند; ترجمه و تفسیر کردن; ترجمه‌یِ آزاد; to paraphrase paraphrasieren paraphraser _Dehxodâ Ϣiki-En Ϣiki-De   1.0
Bârnevis n. بارنویس: نظر comment Kommentar commentaire Mazdak i Bâmdâd برای کامنت نوشتاری میشود گفت : بارنویس
بار= لبه/کناره.
در کهنسار٬ در لبه ی کناره ی نسک ها ( حاشیه ی کتابها) یادداشت یا سفرنگ (تفسیر) مینوشتند.

~مزدک
1.0
Nurandidan -> nurand k. نورندیدن: ارائه دادن; درآوردن to render - rendre ~Dasâtir Dehxodâ واژه‌ی دساتیری نورند شاید با render هم‌شیرازه باشد.

اگر این‌گونه باشد نورندن را می‌توانیم برای to render بکار ببریم.

~Sony Hamedanchi

نورند را دهخدا برای «ترجمه / تفسیر»آورده, ولی برای ایندو «ترزبان» و «سفرنگ» و «زندیدن» را داریم, نورند برای render گیرا میشود.

~Mehrbod
1.0