Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Prevalence
Afšare n. افشره: عصاره; اسانس extract; essence; abstract - - _Dehxodâ Ϣiki-En Ϣiki-En ϢDict-Pâ   1.0
Afšomâr n. افشمار: حساب; شماره حساب account Konto compte Mehrbod i Vâraste   1.0
Afšekastan -> afšeka k. افشکستن: محکم و ناگهانی شکستن to snap schnappen - Mazdak i Bâmdâd   1.0
Afšemordan -> afšemor k. افشمردن: ذکر علت کردن; حساب کردن to account erachten - Mehrbod i Vâraste   1.0
Pâfešâri n. پافشاری: اصرار insistence Beharren insistance Dehxodâ   0.0
Pâfešordan -> pâfešor k. پافشردن: پافشاری کردن; اصرار ورزیدن to persist - - _Dehxodâ ϢDict-Pâ Ϣiki-En   1.0
Afšânidan -> afšân k. افشانیدن: پخش کردن to spread verbreiten propager Ϣiki-En MacKenzie   1.0
Šastâr n. شستار: اسلحه weapon Waffe - _Dehxodâ vedabase.net Ϣiki-En در میان پارسیان هند و پیروان آذرکیوان که برخی واژه های کهن پارسی را از فراموشی هزاره ها بوخته اند٬ به سلاح٬ شستار یا شستره سهاسترا =شِاپُن گفته میشود و آن سلاحی است که در دست گرفته میشود.
به سلاح ساز هم میگویند شستارکار.
من این واژه را از آنها فراگرفتم
گمان من این است که شاید این واژه با انگشت شست در پیوند باشد چون روی دستی بودن این اسلحه پافشاری میشود.

~مزدک
1.0
Pašimanepuš   پشیمنه‌پوش: صوفی; زاهد austere streng austère Dehxodâ سرمست در قبای زرافشان چو بگذری
یک بوسه نذر حافظ پشمینه پوش کن

~حافظ
1.0